شب های بیقراری
شب های بی قراری، قرار بی قراران است!
“بار خدایا!ای آنکه به اشک ها رحم می کنی !ای کسی که گرفتاری ها را رفع می کنی!
معبودمن!مراازچنگال این قوم ظالم نجات ده !به من ضرروزیان رسیده است وتو مهربان ترین مهربانانی!
مولای من!می بینی سرگردانی ام را در کارم!آیا می بینی که دلم سوزان است و قلبم آتش گرفته؟!
خدای من! گشایشی ،فرجی در کارم قرار ده!
بار الها! مژده وبشارتی به من ده ودلم را شاد گردان!”
ابن تعا بیر عادی نیست!نشان از آن است که گوینده اش دراوج درد وگرفتاری است!
آری!امام زمان(ع) نیزحاجت ها دارند وامیدها به اجابت! مشکل دارند وپی حل آنند!اینان فرازهایی است از درد دل درمند عالم!
سوز دل آن سوخته دل!
شب های قدر، شب های بی قراری است!هرکس دستی به آسمان داردوامیدی به اجابت!دراین میانه اما حکایتی
دیرین و بغضی فروخفته از سالیانی غربت !
نه روانیست! اینگونه زیستن را روانیست!؟!این نیستغیرت ومردانگی؟این نیست رسم بندگی و ارادت به ارباب ؟
پس کجاست وفای باوفایان؟
شب های قدر به یاد خود باشی وصاحب این شب ها ازیاد بری!حاجت هایت برای اجابت به امعضای امام عصر(ع) رسدامادر این میان یک دعا برای او نباشد!
نباید از یاد بری منتظری را که خود منتظر است!
(گرفته شده از کتاب شب های بیقراری)