یارب!
30 خرداد 1395 توسط اعظم قليچ زاده
خدایا چه عاشقانه مرا پذیرفتی چه عاشقانه دوباره به خوان نعمت های بی کران خودت راهم دادی.
هیچ نپرسیدی در یازده ماه غفلت چه کردم در دلم چه بوده وچه گذشته !
بدون هیچ پرسش وپاسخی دوباره مرا خاستی ،دوباره لطف ،دوباره مهر،دوباره جود وکرم!
چه گویم چه دارم که بگویم در برابر این همه مهر وکرمت ،فقط می توانم بگویم مثل همیشه بگیر دستانم را که جز خودت دستگیری ندارم.
یارب !دستهایم خالیست، کوله باری ازغفلت و گناه دارم ،توام از درگهت برانی کجاپناه ببرم؟کجا؟؟؟
در این ماه که باران فیض ورحمتت مرا خیس میکند کاش نمی از این باران بر دلم بنشیند تانرم شود وغیرتورا در خود راه ندهد.